با چند روز غیبت سلام
چهارشنبه 10 اکتبر 2012 ساعت به وقت اینجا 30 دقیقه با 12 شبه. بقیه خوابیدن و من بیدار موندم که اگر کلمات یاری کنند کمی بنویسم.
نمی دونم چرا کمی از هنر و توانی که در بقیه انسانها میبینم در من نیست. مطمئنم کوتاهی نمیکنم اما سهم من کجاست؟ نه حافظه درسن و حسابی برای دریافت و نه قلمی برای نوشتن، زبان گفتار هم که کلا صرفه جویی شده.
ای بابا، اگه بخوام از بقیه اش هم بگم میشه نق زدن و منفی بافی. بگذریم روزهای اینجا داره تند و تند سپری میشه، نزدیک به دو ماه داره میشه که بچه ها میرن مدرسه. دیروز داشتیم از مدرسه برمیگشتیم، هوا هم شدیدا گرم و آفتابی بود،فسقلی گفت بدو دیگه موهام داره آتیش میگیره. امروز عسل توی صف کلاس دیده بود که گریه میکنه رفته بود سراغش و از مربی موضوع رو سوال کرده بود، ظاهرا به جای ورزش، بدو بدو میکرده که بهش میگن نباید اون کار و انجام بده این هم که متوجه زبون اونها نمیشده زده بود زیر گریه . مثل روز اول که مربی متوجه نمیشده که فسقلی نیاز به سرویس داره. برای اینکه مشکل حل بشه نقاشی کارهای معمول و هر روزه رو براش توی کتاب کشید که با نشون دادن عکسها منظورش رو بفهمونه.
میگم چقدر سخته بین یه عده آدم باشی و بقیه زبون رو نفهمند مخصوصا از ادن دسته آدمهای پر حرف هم باشی که نیاز به تایید دیگران داره. اوووف تحمل میخواد .
باز هم میام...
+
| نوشته شده توسط: بهار نارنج
در: چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:,| نظرات :
- هوای بارانی با حضور خورشید خانوم |
بالاخره ماشین رو خریدیم هر چند با دلار 3000 تومنی اما مبارکمون باشه، یه دور افتخار هم تو شهر زدیم. چقدر سخت بود. بماند که فرمون ماشین سمت راست بود، خیابونها رو هم باید مطابق فرمون میرفتی این رانندگی در شرایطی اتفاق افتاد که ساعت ترافیک بود و همینطور هوا هم داشت تاریک میشد، یه مسیر خیلی طولانی رو مجبور شدیم دور بزنیم.
جاتون خالی، خورشید تو آسمونه و هوا هم بارونی فکر کنید زیر آفتاب تو بارون دارم میرم بیرون. فعلا تا بعد
+
| نوشته شده توسط: بهار نارنج
در: پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:,| نظرات :
- سخنی چند از سر بچگی |
به لطف خدمات دکتر، قلم صاحبنظران بهانه ای برای جولان بر روی صفحات داده، باز هم درود .همه کارشون شده بد و بیراه گفتن به این موجود مفلوک و بدبخت که قصدش فقط خدمت بود آنهم به شیوه رابین هود. به گفته خوددکتر همه این اتفاقها دسیسه بودند و دستهایی در این بین مانع از به ثمر نشستن اهداف انسان دوستانه آن خدوم شده. بیایید سخت نگیریم دلار شده 3500 تومن به درک که شده، عوضش شان و مقامی در دنیا کسب کردیم بواسطه تو دهنی زدن به استکبار جهانی. بنده خدا یارانه که داد، سازمان ملل گوجه و بادمجان هم خورد هر بار هم که رفت سفر هی ازش ایراد گرفتید چرا اونهمه آدم با خودش برده آخه بابا طرف رئیس جمهور یه مملکته یعنی عقلش به این چیزها قد نمیده..................
- ساعتی که به حسرت گذشت |
امروز اولین جلسه مدرسه بود که در کلاس G-5 برگزار شد، قصد از تشکیل این جلسه آشنایی خونواده ها با سیستم مدارس iB بود. خانمی که جلسه رو اداره میکرد و افاضه فیض میفرمود یه خانم چینی بود، به راحتی انگلیسی رو حرف میزد . شخصا خیلی دست و پا شکسته و ملق زنان یه چیزهایی دستگیرم شدولی از اونجا که کلمات تخصصی زیاد داشت از فیض کامل بی بهره موندم.
فکر کنید، ما هم روزها و ساعت های زیادی رو برای یادگیری زبان انگلیسی در مدرسه گذروندیم ولی دریغ از ذره ای تاثیر. نه اینکه تنبلی ما باعث این شد.. بلکه آموزش غلط و نا کار آمد معلم های دلسوزمون ما رو به اینجا کشوند . و گرنه ایرانی جماعت چی کم از یک چینی یا ملایی یا هندی دارند. نه اینکه ما ادعا میکنیم که زگهواره تا گور دانش بجوی متعلق ه دین ماست. جوییدیم اما بی نصیب. هزار حیف بر رووزهایی که از دست رفت. نه عربی رو درست و حسابی یاد گرفتیم نه زبان انگلیسی رو.
ظاهرا دوره ای که خانوم چینی تحصیل میکرد مثل گذشته و حال مدارس ما بوده. یعنی معلم در راس و بچه ها صم بکم روبروی معلم یا چرت میزدن یا خدا خدا میکردند هر چهزودتر زنگ تفریح بخوره و از شر درس راحت بشن. ولی در سیستم جدید اموزشی شاگرد رو هم در آموزش و یادگیری شرکت دادند . از ایتدایی ترین شکل قضیه که چیدمان کلاسه تا پیاده کردن قوانین نو. میزها طوری چیده شدند که شاگردان با هم در ارتباط باشند و اکثر فعالیتها رو باید به صورت گروهی انجام بدن.
یکی از بهترین چیزهایی که در ساعات درسی جای داده شده، زنگ dance و موزیکه. فیلم کوتاهی از یکی از ساعتهای موسیقی دیدیم، معلم برای بچه ها گیتار میزد و بچه ها یه آواز رو هماهنگ و قشنگ اجرا کردن بدون اینکه گناهی شده باشه یا حتی یکی از بچه ها به فکر حرام بیفته...............!؟
آواز و موسیقی و تحرک و شادی،چیزی که این روزها دارند از مهد کودک های کشورمون حذف میکنند. متحیرم کجای این کار غلطه!
واسه امشب کافیه. ساعت به وقت اینجا 23 شب یکشنبه است.
+
| نوشته شده توسط: بهار نارنج
در: شنبه 8 مهر 1391برچسب:,| نظرات :
- همه چی آرومه!؟!؟!؟ |
سلام لطفا برای چند لحظه مطالب زیر را با دقت مطالعه فرمایید :
قیمت دلار ابتدای زمستان 89 : 1068 تومان
ابتدای بهار 90 : 1110 تومان
ابتدای خرداد 90 : 1190 تومان
ابتدای مهر 90 : 1300 تومان
ابتدای تابستان 91 : 1870 تومان
و امروز 91/06/27 : 2500 تومان
یعنی اگر شما یک میلون تومان حقوق بگیرید
در ابتدای زمستان 89 936 دلار = 1068/1000000
ابتدای بهار 90 900 دلار = 1110/1000000
ابتدای خرداد 90 840 دلار = 1190/1000000
ابتدای مهر 90 769 دلار = 1300/1000000
ابتدای تابستان 91حقوق شما برابر است با 535 دلار =1870/1000000
و امروز حقوق شما برابر است با 400 دلار =2500/1000000
به عبارتی از ابتدای زمستان 89 تا کنون 536 دلار(400-936) (برای هر یک میلیون تومان حقوق) از حقوق شما کاسته شده که با قیمت فعلی دلار معادل
1340000تومان = 2500*536 تومان یا:
1340000هزار تومان به ازاء هر یک میلیون تومان حقوق فقط در 20 ماه!
دو میلیونی ها میتوانند از کسر حقوقی2/680/000 تومان ظرف 20 ماه ناراحت تر باشند.
خوب حالا یارانه ها را می توان خیلی راحت از جیب خود ملت پرداخت کرد!!! فقط با فروش دلار دولتی در بازار آزاد!
حل یک مساله:
40% از درآمد شما کاسته شده و 24% هم به قیمت اجناس اضافه شده ،بنابراین پیدا کنید پرتقال فروش را!!!
زیاد حرص نخورید گفتم بدونید فقط بدونید همه چی آرومه من چقدر خوشحالم !!!!!! خدا با ما نشسته چای می نوشه!!!!
زنده باد دکتر........... ریشه کن فقر و فساد
+
| نوشته شده توسط: بهار نارنج
در: شنبه 8 مهر 1391برچسب:دلار,همه چی آرومه, اقتصاد, رفاه, جوانان, ملت,حقوق, گرانی,یارانه ها, دکتر, قیمت, ,| نظرات :
- حرف اول |
این چندمین باره که یه وبلاگ ایجاد شد برای اینکه حرفهای من رو در خودش ثبت و ضبط کنه. حرفهایی نه در شان بزرگان که در حد خودم . عنوان رو از تاریخ برداشتم نه به جهت گول زدن و بالا بردن تماشاچیان، قرار است اتفاقات و وقایع روزمره حقیر را برای مرور خاطرات ثبت کند.
تا بعد...
+
| نوشته شده توسط: بهار نارنج
در: چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:,| نظرات :
|
|
|
|
|
|
|
| |